گروه های جهادی آرمان

«آرمانخواهی ِ انسان مستلزم صبر بر رنجهاست
پس برادر خوبم، برای جانبازی در راه آرمانها یاد بگیر که در این سیاره رنج صبورترین ِ انسان ها باشی»(م.آ)
جهت برقراری ارتباط از طریق رایانامه mbdmu@yahoo.com ،
سامانه پیامکی 30007090500500
شماره 09378075910با ما در ارتباط باشید.
منتظر نظرات و انتقاداتتون هستیم.
به ما بپیوندید

طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
محبوب ترین مطالب
مطالب پربحث‌تر
آخرین نظرات

سلام دوستان

خدمت شما عرض کنم که :

تاریخ حرکت: روز جمعه ،14  شهریور / 1393 ساعت 17 ،گلزار شهدا شهرستان نور .

یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ شهریور ۹۳ ، ۱۰:۱۲
بچه بسیجی

خدمت تمامی آرمانی های سابق و آرمانیهای آینده : سلام

دوستان قراره به زودی عازم شیم ،به لطف خدا شهریور 1393 وسومین سفر گروه .

از طریق سامانه یا شماره تماس یا پست الکترونیکی یا وبلاگ هر سوالی هست درخدمتیم .

رفیق راهید . بسم الله ....

یا علی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۲:۳۸
بچه بسیجی


یکی از خانمهای روستا به ما گفته بود هر وقت یار همراه همیشه در روستا (سگ - این موجود دوست داشتنی ) را دیدیم،تکه ای نان به این گرامی بدهیم دیگرنه تنها با ما کاری نداشته ،بلکه محافظ ما هم خواهد بود .

القصه ما هر جا می رفتیم یه تکه نان همراهمون بود .

اما از دستاوردهای جهادی بگم که :

یه روز تو شهرمون تو خیابون یه سگ در پی بنده حقیر روان بود و ما خواستیم از تجربیات جهادیمون استفاده کنیم ،یه تکه نون بهش دادیم که این تجربه گران بار باعث شد تا مسیر خونه به دنبال ما بیاد و اگر راهنمایی یه بنده خدایی نبود ،سگ محافظ همیشگی ما از خونه به  همه جا میشد .

نتیجه گیری اینکه : دوستان همه تجربیات ما همیشه قابل اجرا نیست و یه جور جواب نمیده ...

"خاطره یکی از خواهرای جهادگر- بدون دخل و تصرف "

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ تیر ۹۳ ، ۱۲:۲۰
بچه بسیجی

(سلام آرمانیا ،دل ناگران بعضیای که خبری ازشون نیست شدیم ،نامه بدید . )

خدمت دوستانی که ازبی کیفیت بودن نانها داد وهوار دارندعرض کنم که:

بچه آرمانی هااونقدر براشون صرفه جویی  مهمه که ازاضافه نونها برای سگهای محافظشون ،مدیونید فکر کنیدسگها دنبالشون می کردنا ،غذا تهیه می کردند،گاهی اوقات این نونها به اندازه اکسیژن مهم بود .

سلامتی اقلام حیاتی صلوات

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آبان ۹۲ ، ۱۸:۵۸
بچه بسیجی

سلام 

بچه های جدید آرمانی زیاد توجیح نبودن و غذاها رو کامل میل نمی فرمودن ،تا اینکه پیر میدان آرمان (آرمانی پارسال و امسال و ان شا...سالهای بعد ) بهشون گفتن ،بخورید وگرنه در وعده بعد غذایی ،همین غذا در کنار غذای جدید خواهد بود و تا روزی که حتی یه قاشق از این غذا بمونه ،باید این رو در کنار غذاها ببینیم ،قیافه آرمانیای تازه دیدنی بودا .

(تشکر ویژه از پیر میدان آرمان بابت شفاف سازیشون ،خداوند همه بچه جهادی ها رو حفظ کنه ...)

یا علی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۹
بچه بسیجی

سلام

قضیه شربت که یادتونه ،عرضم به حضور دوستان که ما ناهار اون روز الویه داشتیم و چون حدود 48 ساعت قبل درست شده بود و میدونید که نباید مدت زمان طولانی غذاهای اینچنینی رو استفاده کرد ،شورای داخلی آشپزخانه مونده بودن با این الویه چه کنند،چون خدا درهای رحمتش رو به روی آرمانی ها باز کرده بود و روز نیمه شعبان رسیدیم و مردم روستا مراسم داشتن و انصافن چه خوراکی هایی از شیر برنج گرفته تانان برنجی تا حلوا و ... خلاصه بهمون حسابی رسیده بودن ،جایی برای غذایی به اسم الویه نبود ،پس اولویه ها رو با نانهای لواشی که از نور خریده بودیم بسته بندی کرده دورش هم یه کاغذهایی گذاشتیم و بچه های طراح هم روش طرح زده بودن و میلاد رو تبریک گفته بودن ،یعنی اساسی ظاهر سازیم ها ... :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۲۲
بچه بسیجی

خب بریم سراغ مدرسه شیمیون

خلاصه ما تا شب درگیر بودیم ،اونجا تیر چراغ برق و اینجور چیزا نداره ،توصیفش هم که یادتونه دیگه ،ما رو حواس جمعی شما خیلی حساب کردیما ،روسفیدمون کنید .

تو نور دو تا گوشی که چراغ قوه داشت ،وسایل رو می بردیم سمت ماشین ،یکی از بچه ها تو تاریکی درختا رو با آدمها اشتباه می گرفت و هی می گفت ا چرا نمیرید شما ،من وسیله دستمه و یا اینکه من شما رو نمی بینم چرا ،می خواست بچه ها رو بترسونه میگفت ،نمیدونم چرا اینجا اینطوره و هواش یه جوریه و چرا درختهاش نزدیکه همه وما چند نفریم ،من کجام ،اینا کی هستن و  ...

(در پرانتز بگم که از حق نگذریم کمی ترس رو تو شب  داشت ،اینجاست که باید گفت آرمانیا نمی ترسند و نمی هراسند ،اصلن مغرور نیستیما ،درختهای شیمیون شاهدن ،باور کنید . )


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۵
بچه بسیجی
برای فضاسازی مدرسه شمیون رفته بودیم . قرار بود داخل کلاس  اتاق مدیر رو طرح بزنیم که برای بچه ها جالب باشه .
مدرسه شیمیون تقریبن آخر روستاست و بین درختان جنگلی محصور شده و تو حیاطش یه سراشیبی داره که انتهای اون به رودخانه می رسی ،یعنی یه جایی ها ،زیبا ولی ...

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۲ ، ۱۸:۳۰
بچه بسیجی