مدرسه شیمیون تقریبن آخر روستاست و بین درختان جنگلی محصور شده و تو حیاطش یه سراشیبی داره که انتهای اون به رودخانه می رسی ،یعنی یه جایی ها ،زیبا ولی ...
دوستان آرمانی مستحضرند که ما بچه جهادیا کلن با اسراف مخالفیم و اصلن زندگی در جوار حیوانات و حشرات برامون عادیه عادی ،به جان شما .
برای میلاد امام زمان قرار شد در امامزاده محمد روستای ترسو مراسم جشن داشته باشیم ،
یکی از بچه های گروه بعد از 8 روز یه زنگی زد با مادرش حرف بزنه ،نه اینکه بچه های آرمانی بی مرام باشند ها ،نه ،به جان خودم که نه ،به جان تک تک شما قسم ،انقدر کار داشتیم که واقعن وقت سر بلند کردن نداشتیم ،چه برسه به سرخاروندن ،خلاصه زنگ زد خونشون و هی شروع کرد با مادرش حرف زدن ،چند دقیقه ای گذشت ،دید نه بابا مادرش اصلن نمیگه تو خوبی ،چرا زنگ نزدی و اینا ،با خودش گفت ،عجیبه مادرو گله نکردن ،چقدر مادرم حال و هوای بچه های جهاد رو درک می کنه !!
بعد که مادرش یه اسم دیگه رو صدا کرد ،فهمید که بنده خدا مادرش بچه خودش رو نشناخته .
خدایی تاثیرات جهادی رو می بینید ،باز بگید جهادی رفتیم تغییر نکردیم . :)
یا علی
روزی روزگاری البته نه غروبی غروبگاهی ، اینجانبِ حقیرِ خودشیفته و یکی دیگر از دوستان از خود،خودشیفته تر، به سرِ مبارک خود فشار آورده و تصمیم گرفتیم، برویم و چند دقیقه ای رادیو جهادی ،قبل از اذان را اجرا کنیم.
یه بنده خدایی هم بود ( به اسم فرمانده) بنده خدا خیلی خسته
بود تا وارد اسکان میشد دراز میکشید خوابش می برد.
یه بار هم خوابش برده
بود یه دفعه دیدیم چشماشو باز کرد یه نگاه به دور و برش انداخت بعد یه بشقاب که
نزدیکش بود رو گذاشت زیر سرش دوباره گرفت خوابید ما اول هنگ کرده بودیم بعد یه
دفعه هممون زدیم زیر خنده...
(باز به مرام تک منتظر آرمان ، آقا ما ممنونیم از خاطره تون خدا حفظت کنه)
یا علی
یه بنده خدایی بود تو زمانی که بین نماز و آماده شدن شام بود اکثرن استراحت میکرد و یا میخوابید و هر وقت ما می رفتیم بیدارش کنیم برای شام می گفت : الان نماز صبح می خونم . یا اگه یه لقمه غذا میدادیم دستش میگفت :صبحانه است ؟ الان خودم میام . :)
بیچاره فکر میکرد موقع نماز صبحه .
یا علییه بنده خدایی بود تو کلاسهای مدرسه سیبرون اسمش رجبعلی بود .
یه روز معلم بهداشتش بهش میگه رجبعلی مسواک کردن کار خوبیه .
رجیعلی میگه : نا نخوامه ،پول او زیادی انه . (نه نمیخوام پول آب زیاد میاد )
معلمش میگه :خب بعدن دندونات خراب میشه .
رجبعلی میگه :شومه دندون مصنوعی خریممه (میرم دندون مصنوعی می خرم )
(رجبعلی کلاس پنجم ابندایی بودا )
یا علی